نامه اخوان به سیروس طاهباز

اخوان در نامه‌ای به سیروس طاهباز در سال 1347 درباره زندگی خود چنین نوشته است:

 

من اصلاً سرگذشت و شرح حال ندارم، حتی همین اسم و شناسنامه هم زیادی است من نه خانواده چنین و چنانی و حسب و نسب فلان و بهمان دارم، نه ماجراهای عجیب و غریب و شنیدنی بر من گذشته، نه سفرنامه به دیارهای دور و نزدیک دست دارم، نه تحصیلات منظم یا غیر منظم در دانشگاه‌های خارج و یا داخل داشته‌آم، نه اقدامات و فعالیت‌های درخشان و پُر تاب و تب داشته‌ام و نه هیچ هیچ هیچ. به جای تمام این حرف‌ها و ستون‌ها خالی بگذار در دائرة المعارف روزگار ما بنویسند:

 

«هیچ پسر هیچ که هیچ‌جا نرفت و هیچ‌کاری هم نکرد و هر چه هم بر سرش کوبیدند هیچ نگفت. هیچ درسی نخواند، هیچ دوستی نگرفت و خلاصه هیچستانِ‌محض»

 

بدرودی با مهدی اخوان ثالث و دیدار و شناخت م. امید، سیروس طاهباز، ص 243-242

۲۰ آبان ۹۱ ، ۲۱:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاسم فرهمند

غروبا که میشه روشن چراغا..

غروبه باز برمیگردن کلاغا

به یادم باز میاد اون کوچه‌ باغا

هنوز تو اون کوچه رو اون اقاقی

دلی که کندیم مونده باقی...

از اینجا دانلود کنید

.....

آلبوم کلاغا از منوچهر سخائی

خیلی هم خوبه این حتماَ که نباید موسیقی کلاسیک و بتهوون گوش بدیم که 

کلی هم حرف داره آهنگاش والا!

۲۰ آبان ۹۱ ، ۱۹:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاسم فرهمند

باور دار

باور دار مرد، زندگی این است

جان باید کند زِ هر چه هست

نوش باید کرد زِ جام زهر

تنها همین، تقدیرست!

------------

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس

۱۵ آبان ۹۱ ، ۲۱:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاسم فرهمند

بدون عنوان 1

دوری و دوستی!
ای همیشه دور تو کجا دوست بودی 

۱۰ آبان ۹۱ ، ۱۲:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاسم فرهمند

کشتارگاه یا درمانگاه؟!

کله پز یا دندان پزشک

خواند ما را به نوبت یک به یک

نوبت من که رسید با ادب وارد شدم

ناگه دو حوری دیدم لیک من غافل شدم!

اولی خوب دست خطی داشت

حیف ارقامی که نوشت صفرهای فراوان داشت

دومی با ادا و اطوارها

میداد آلات و ابزارها

گر در میان ابزارها یک ساطور بود

به حق آنجا یک کله پزی مشهور بود

بنشستم روی صندلی

به هوای لبخندی از حوری‌ای

نه لبخندی نه اخمی نه هرهری

آخر چرا جهان با ما ندارد کاری!

ناگهان برآورد از میان ابزارها

یک آمپولی یحتمل برای گاوها

من زِ تجعب دهان باز کردم

او نمود آمپول را در همانجا که من باز کردم

۱۰ آبان ۹۱ ، ۰۲:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاسم فرهمند

...

ای غرور سرکشم
ای یگانه جنگ جوی بی‌همتای من
زخم بی‌مهری یاران را هنوز هم ناباوری
ای دل مسکین من
ای به رنگ ارغوان، بشکفته بر صحرای درد
تو هنوز هم داری امید مرحمی
ای امیدم
ای فروزان شعله بر خاکسترم
بمان که دِگر نیست مرا سپیده دمی
 
۰۴ آبان ۹۱ ، ۰۰:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاسم فرهمند

غم

زیر آوار نگاشان دل من پاک شکست

۲۷ خرداد ۹۱ ، ۱۴:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاسم فرهمند

پایان سیاه

چشمه‌ی رویا خشکیده

پنجره‌های خاطره بسته...

خاک گرفته..

از درخت تنومند امید

در اجاق خانه 

خاکستری بیش نماند

۱۳ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاسم فرهمند

غم کرگدن

هیچ کس غم کرگدن رو نمی‌فهمه وقتی پروانه رو کمرش بلند میشه ولی اون رو زمین جا می‌مونه..

۳۰ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۱:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاسم فرهمند

خوابم کن.

زیرِ سایه پیر درخت انجیر پیدایم کن

در حجم هوای دود گرفته‌ام نگاهم کن

در این بیداری دردناک کابوس گشته‌ام

به بوسه‌ای شیرین زِ لعل لبانت خوابم کن



۲۸ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۴:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاسم فرهمند