دور دست ها

دشتی پر از شکوفه های سرخ از دور پیداست

نسیمی بر روی صورت ها می دمد

آن دور دست ها چقدر زیباست

خوشه های انگور و درختان گلابی همه پر آبست

دشت ها سبزند وهوا مطبوعست

چه شوری کودکان دارند در باد

آرزوها روی قاصدها چه بی پرواست

آن دور دست هاچقدر زیباست

۳۱ فروردين ۹۱ ، ۰۰:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسعود ذوالفقاری

حضور

تا ابد حضورت همیشگی است

بزرگی و یکتایی و بی‌نیازیت همیشگی است

انکار تو و فریاد عصیان‌ها همیشگی است

دستان منتظر به سویت پر از آرزو ها همیشگی است

برای وجود متورم و تکیده دردها همیشگی است 

مسیر بی‌انتهای خیال دور دست ها همیشگی است

۳۱ فروردين ۹۱ ، ۰۰:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسعود ذوالفقاری

زمین مرده‌ی من

 

زمین من مرد

 آنگاه که دیگر خورشید چشمانت بر او نتابید

 و خاک آن دیگر ثمر نداد

 هیچ گل رویایی

 یا درخت تنومند خیالی

 که بتوان میوه‌ی آرزو چید.

 تنها کرم‌های یأس و ناامیدی مانده‌اند

 این موجودات بی‌سر و بی‌دمِ

 "نتوانستن"

 گویا هر حلقه‌ای که به دور خود آویخته اند

 تسبیحی است که

 ذکر مرگ مرا میخواند

 و با هر حرکتشان تکرار میشود

 "توسال‌هاست که مرده‌ای،تو سال‌هاست که مرده‌ای،تو سالهاست....."

 زمین را میکنم

 نه..نه...

 در دستان من نه تخم گل رویایی

 نه نهال درخت خیالی

 می‌خواهم در زمین دفن شوم

 که التیام بخشم

 عطش سیراب ناپذیر کرم‌ها را

 "نابودی" را

 راستی اگر کرم‌ها

 چشمان مرا که دیگر اشکی ندارند

 و مغزم که تهی گشته است از هر کلمه‌ای

 و قلب مرا که دیگر هیچ آهنگی در آن به رقص در نمی‌آید

 نابود نسازند

 درختی که از گور من خواهد رویید

 چه ثمر خواهد داد؟!!

 بی گُمان

 "هیچ"

۳۱ فروردين ۹۱ ، ۰۰:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاسم فرهمند

باز یادش..

امروز صدها نسیم آمدند

 اما بوی گسیوانت را نیاوردند

امروز صدها قاصدک آمدند

اما خبر از تو نیاوردند

امروز هزار پرتو خورشید

از حریر آسمان گذشت

غروب اما

هزار دشنه بر دلم نشست

امشب اما با من

هزاران ستاره میگریند

هزار درد مرا

ستارگان به ماه میگویند

ماه بوسه بر یاد زلال تو میزند

یعنی بوسه بر اشک من میزند

ادامه مطلب...
۳۱ فروردين ۹۱ ، ۰۰:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاسم فرهمند