سهیلا شهشهانی

صادق هدایت پایه‌گذار رشته‌ی انسان شناسی در ایران بود. او به طور منظم شروع به گرد آوری ترانه های عامیانه و قصه و لالائی و بازی بچه ها و عقاید عامیانه و بالاخره تهیه و نشر یک طرح برای گردآوری فولکلور[1] و روش تحقیق کرد. این فعالیت‌ها را هدایت طی چهارده سال در سه نوشته‌ی مهم  به رشته تحریر در آورد. در این زمان از یک طرف نهضت تجدد طلبی و از طرف دیگر نهضت جستجوی ایران باستان در میان روشنفکران ایرانی رایج بود.

تجدد طلبان در صدد دست یافتن به موهبت‌های ترقی در غرب بودند. آنها از ایران به عنوان عقب مانده از غافله‌ی تمدن یاد می‌کردند و در مقایسه‌ی خود با غربی‌ها احساس شرم داشتند. هر گروه با بار نامه ای هدفه سوق دادن ایران به سوی تمدن و پیشرفت را داشت. برخی دیگر از روشنفکران در برابر هجوم افکار بیگانه در جستجوی مفاخر ایران باستان و نشان دادن تمدن قدیمی ایران بودند. اگر تقی‌زاده نمونه‌ی گروه اول باشد، پور داود نماینده‌ی گروه دوم است و هدایت خصلت هر دو را در خود دارد. هدایت در سال ۱۳۱۰ می‌نویسد «ایران رو به تجدد می رود . » او در همین نوشته که  اوسانه[2]  نام دارد در پی گردآوری «گنجینه‌های ملی» از میان «ترانه های عامیانه» است. دلایل هدایت برای گردآوری فرهنگ عامه این چنین است:

 ۱- «رفته رفته افکار عوض شده رفتار و روش دیرین تغییر می‌کند و آنچه قدیمی است منسوخ و متروک می گردد. تنها چیزی که در این تغییرات مایه تأسف است. فراموش شدن و از بین رفتن دسته ای از افسانه‌ها، قصه‌ها، پندارها و ترانه های ملی است که از پیشینیان به یادگار مانده و تنها در سینه‌ها محفوظ است. زیرا تاکنون این گونه تراوش‌های ملی را کوچک شمرده علاوه بر این که در گردآوری آن نکوشیده‌اند بلکه آنها را زیادی دانسته و فراموش شدنش را مایل بوده اند.»

بنابراین، نظر اول هدایت در گردآوری این منابع عامیانه حفظ آنها است، او واقف است که تغییر «زمان و افکار» (ص ۲۹۶) سبب میشود. برخی عقاید و گفتار اهمیت پیدا کرده و یا از ربط آن به زندگی روزمره کاسته شده کم کم فراموش گردد.

یعنی به فراخور حال زمانه مردم داستان و شعر می آفرینند و پس از مدتی که کارکردی در جامعه نداشته باشد آن را فراموش میکنند. مثال او از چنین پدیده ای شعر زیر است که پس از یک سال خشکسالی سروده شده و بعد هم از خاطره‌ها محو گشته:

«ای سال بر نگردی                      به مردمان چه کردی

زن‌ها رو شلخته کردی                 دکون‌‌ها رو تخته کردی

ای سال بر نگردی»

۲- برخی دیگر از گفتارهای عامیانه زمان نمی شناسد، چون ترانه های کودکان : «ترانه‌های کودکانه به اندازه‌ای با روحیه و زندگی بچه متناسب است که همیشه نو و تازه مانده و چیز دیگری نتوانسته جانشین آن‌ها بشود. در این گونه ترانه‌ها بیشتر جانوران دست در کار هستند: حرف می‌زنند، کار آدم‌ها را می‌کنند بازی در می‌آورند. ولی همه‌ی آنها با قیافه و حرکات خنده دار هستند، از بچه پشتی می کنند و هر کدام از آن‌ها فایده ای می‌رسانند مثلا کلاغ پدر بچه را بیدار میکند و سگ دزد را میگیرد. این ترانه ها طوری ساخته شده که بچه با روح جانوران مأنوس می شود و همه‌ی آنها را  «دوست میدارد.» (پراکنده، ص 297).

چون این گونه گفتارها با روح بشر سازگار است. باید حفظ گردد.

 ۳- ترانه‌ها نشان دهنده‌ی «روح ملی توده‌ی عوام» (پراکنده، ص ۲۹۸) و از نظر شعری با سرودهای ایران باستان قابل مقایسه است. از این نظر نیز حفظ این ترانه ها و آشنائی با آنها ما را با ساختمان اولین شعرهای فارسی آگاه می کند؛ نوشته است: «... ساختمان این ترانه ها اثر تراوش روح ملی و توده‌ی عوام است که بدون تکلف و بدون رعایت قواعد شعری و عروض سروده‌اند، و مانند اشعار فارسی پیش از اسلام از روی سیلاب[3] و آهنگ درست شده. میتوان گفت که برخی از این ترانه های ملی بدون قافیه نمونه ای از طرز ساختمان قدیم ترین شعرهای فارسی و شاید سرودهای ماقبل تاریخ نژاد آریاست....» (پراکنده، ص ۲۹۸).

۴- هدایت چهارده سال بعد در «دیباچه‌ی» نیرنگستان اعتقادات عامیانه را برای تحقیقات علمی لازم می‌بیند. به گفته‌ی او:

«کاوش و تحقیق در باره‌ی اعتقادات عوام نه تنها از لحاظ علمی و روانشناسی قابل توجه است. بلکه برخی از نکات تاریک فلسفی و تاریخی را برایمان روشن خواهد کرد» (نیرنگستان ص ۹).

به نظر هدایت این گونه افکار راهگشای زندگی مردم طی تاریخ بوده و آن چیزی است که ما امروز به آن جهان‌بینی می گوئیم . بنابراین برای دست یافتن به جهان بینی مردم غیر متمدن لازم استه اعتقادات آنها را شناخت. این آگاهی به روشن کردن ریشه های افکار منظم مردم نواحی مختلف (همچون فلسفه و مذهب) می‌تواند کمک کند. این گونه افکار مقدمه‌ی افکار علمی بوده اند. چون هم دلایل اتفاقات را شرح می‌کردند (رعد و برق، زمین لرزه و غیره) و از برخی دیگر برای پیش بینی استفاده می شد چون عطسه و گریه‌ی جغد (خوش یمنی)، و غار غار کلاغ در بامدادان.

هدایت اگر گرد آوری ترانه های عامیانه را توصیه می کند از خرافات به گونه‌ی منفی نام برده است و جمع آوری آنها را برای بی اعتبار کردن آنها می داند:

«برای از بین بردن این گونه موهومات هیچ چیز بهتر از آن نیست که چاپ بشود تا از اهمیت و اعتبار آن کاسته و سستی آنرا واضح و آشکار بنماید. مخصوصاً می بایستی هر کدام جداگانه تحقیق بشود زیرا نباید اشتباه کرد که این افکار پوسیده [هیچ‌وقت] خودبخود نابود نمی شود.»

هدایت ضمن اظهار عشق به ایران باستان وجود چنین عقایدی را به خاطر آنکه میان نژادهای گوناگون اصطکاک ایجاد می کند از زمره‌ی خرافات می شمارد. یعنی روح اصیل ایرانی مسئول این موهومات نیست، بلکه حمله‌ی اقوام مختلف به ایران آنها را ایجاد کرده است. به همین مناسبت او تقسیم بندی دوگانه ای در مورد اصل و مبدا این عقاید می کند و گروه اول را اعتقادات بومی می‌داند. این افکار از نژاد هندواروپائی به جا مانده و اعتقادات و افسانه ها مربوط به ماه و خورشید و اژدها و صحبت کردن با جانوران و گیاه ها از آن قبیل است. (نیرنگستان ص ۱۳) عقاید دسته‌ی دوم که از دوره‌ی هخامنشیان بوده مربوط است به آنچه از ملل بیگانه مانند سیت‌ها و بابلیان و یهودیان و عرب‌ها به ایران آمده است (نیرنگستان ص 15) مثلاً افکار قضا و قدر... جادو و طلسم، جن و دیو، ساعتهای بد و خوب، سعید و نحس ستارگان را وارد عقاید ایرانیان نموده است. امید هدایت بر آن است که با پیشرفت علوم این عقاید از بین برود، یعنی مردم با دست یافتن به جهان بینی علمی از عقاید عامیانه چشم پوشی کنند.

۵- هدایت در سال ۱۳۲۴ در مقاله «فولکلور یا فرهنگ توده» نوشته است:

«اکنون موقع آن رسیده که تاریخ شامل عادات و رسوم زندگی توده به انضمام ترانه‌ها و اوهام و افسانه‌های هر دوره ای باشد، باید تأثر ملت را در هر زمان تعیین کرد تا مقاومت توده‌ی [مردم] در مقابل کشمکشها و شرکت او در بهبود وضع عمومی آشکار گردد. بطور خلاصه باید گروه نیاکان گمنام هر ملتی با اندوه و شادی و بدبختی‌ها و سستی‌ها و کوشش‌ها و فداکاری‌هایش جلواو مجسم بشود.» (پراکنده، ص ۴۵۹).

 هدایت در این مقاله برای بار اول از علم «نژادشناسی» که اصطلاح برای «مردم شناسی» در آن زمان بود نام می‌برد. او کار خود را فولکلور می نامد و « نژاد شناسی» را چنین تعریف میکند:

« نژادشناسی نه تنها وضع سیاسی و مذهبی و عادات و اخلاق آن‌ها راضبط میکند، بلکه مثل‌ها، ترانه‌ها، قصه‌ها و افسانه‌های آنها را [قبایل غیر متمدن‌] نیز جمع آوری می‌نماید.» (پراکنده اص ۴۴۸ از «فولکلور») تقسیم بندی هدایت از زمینه‌ی تحقیق در فولکلور و مردم شناسی امروز مورد قبول نیست زیرا او فولکلور را فقط در میان ممالکی می یابد که از فرهنگ رسمی برخوردارند و فالکلر قسمت عامیانه‌ی آن است و طبعاً در میان مردمی که از فرهنگ تمدنی بی بهره اند، فولکلور وجود ندارد.

امروز مردم‌شناسان نه فقط به تحقیق در مورد مردم تمدن نیافته می پردازند بلکه در درون شهرهای بزرگ نیز آن را تجسس می کنند. گذشته از این فولکلور به فرهنگ گفتاری تمام مردم، چه متمدن و چه غیر متمدن اطلاق می شود.

هدایت در مقاله‌ی « طرح کلی برای کاوش فولکلور یک منطقه» که ادامه‌ی مقاله‌ی «فولکلور یا فرهنگ توده» به زندگی مادی، زندگی معنوی و زندگی اجتماعی پرداخته ریز مطالبی را که باید در هر یک از این زمینه ها شرح داده شود می‌آورد. البته این فهرست به این صورت که واژه‌ها و اصطلاحات یکی بعد از دیگری می‌آیند قابل استفاده نیست و باید به صورت سؤال مطرح می شدند. گذشته از این نظم، بخشهای داخلی این سه فصل نیز سبب برخی تکرارها است.

قسمت بعدی این مقاله ملاحظاتی در مورد نحوه‌ی تحقیق است و به درستی نشان دهنده‌ی نظریات محققی است که خود تنها در این زمینه کار کرده است. مثلا می گوید «در تحقیقاتی که راجع به اشیاء انجام میگیرد، همیشه شمارش و میزان آنها را باید در نظر گرفت» (پراکنده، ص ۴۷۵)، و یا «... هر امر واقع اجتماعی وابسته به یک رشته احتیاجات مادی و معنوی و یا اجتماعی میباشد و معنی حقیقی آن بدست نمی‌آید . مگر زمانی که این احتیاجات روشن بشود.» (پراکنده، ص 475)

در مورد شخص محقق گفته است:

«بهتر است که این اشخاص در همان دهکده یا شهر به دنیا آمده و بزرگ شده باشند. ضمناً باید دارای فکر باز بوده و با مردم محل معاشر باشند و به زبان آنها حرف بزنند» (پراکنده، ص 472)  و یا:

«برای هر قسمت از مطالعات باید به کسی رجوع شود که مناسب است.» (پراکنده، ص ۴۷۲).

هدایت نسبت به مسائل روانی که به هنگام گردآوری فولکلور پیش می‌آید توجه محقق را جلب کرده و گفته است: «پرسش مستقیم صلاح نیست زیرا ممکن است بدگمان شوند» (ص ۴۷۳).

در درون نوشته های هدایت اشاراتی می بینیم که نشانه اطلاع او از برخی

 

نوشته ها و مکاتب رشته‌ی انسان شناسی است. او مستقیماً از  «ادوارد تایلر» انگلیسی (پایه‌گذار انسان شناسی و مکتب تحول گرا) یاد می‌کند و نقل قولی از کتاب «فرهنگ بدوی» او راجع به باز ماندن آداب و رسوم «تمدن پست» در درون «تمدن عالی» می‌آورد (نیرنگستان، ص ۱۱)، در جای دیگر به مدد فکر تایلر لزوم از بین بردن خرافات را خواهان می شود:

«... می بایستی آنچه را که تمدن‌های پست و خشن قدیم در جامعه‌ی ما بصورت خرافات اسف‌آور باقی گذاشته است پرده از رویش بردارد و آن‌ها را یکسره نابود و ریشه کن بنماید. این کار اگر چه چندان گوارا نیست ولی برای آسایش و آرامش جامعه‌ی بشر لازم و واجب است و به این طرز علم تمدن همان طوری‌ که برای پیشرفت جامعه جداً کوشیده و کمک میکند برای از هم گسیختن و شکستن زنجیرهایی که او را مقید کرده نیز باید اقدام بکند و بخصوص این علم برای پیشوایانی است که به جهت  اصلاح و تجدد جامعه کمر مجاهدت بر میان می بندند.» (نیرنگستان، ص 24)

کتاب اوسانه در سال ۱۳۱۰ و نیرنگستان در سال ۱۳۱۲ به چاپ رسید. بنا به گفته‌ی محمود کتیرائی قبل از انتشار نوشته های هدایت «دستگاه‌های فرهنگی ایران به فرهنگ مردم ایران ابداً توجهی نداشتند» (از خشت تا خشت ص 2، انتشارات مؤسسه تحقیقات اجتماعی، تهران ۱۳۴۸). کتاب اوسانه به وسیله‌ی آنری ماسه محقق و ایرانشناس به فرانسه و قسمت‌های مهمی از آن به وسیله‌ی خانم دونالدسن به انگلیسی ترجمه شده است. این کتاب پس از انتشار در ایران توقیف شد. هدایت در سال ۱۳۲۴ در این باره مینویسد:

«... و معلوم نیست به چه علت کتاب نامبرده توقیف گردید ولی زمامداران وقت متوجه شدند که از این راه می توانند وسیله‌ی نمایشی فراهم بیاورند... » (پراکنده، ص451) منظور او به وجود آوردن «بنگاه و موزه‌ی مردم شناسی» است که در سال ۱۳۱۶ رسماً تأسیس شد. در این مورد هدایت نوشته است:

«متأسفانه این تقلید هم مانند همه‌ی تقلید های بی اساسی که... انجام گرفت به صورت کاریکاتور وازده‌ای از آب در آمد. یعنی مقداری البسه و اشیاء فراهم شد و بدون رعایت اصول و نظم موزه مرتب گردید، بطوریکه تماشا کننده بی آنکه رابطه‌ی این اشیاء و اشخاصی که در زمان و مکان معینی آن‌را بکار می‌برده‌اند و یا می‌برند بتواند دریابد و یا دنباله تحولات مادی و معنوی آنان‌را درک کند، مشتی اشیاء و افزار و جامه‌هائی را در هم و بر هم در آنجا می بیند... به معرض نمایش گذاشتن لباس سلاطین قاجاریه و یا لباسهائی که به موجب دستور زری آن جداگانه در ولایات خریداری و به تقلید لباس مردمان بومی دوخته شده بیشتر به درد موزه‌ی بالماسکه می خورد» (پراکنده، ص ۴۵۱-۴۵۲).

این چند صفحه اشاراتی بود به علاقه و همتی که هدایت در راه پایه‌گذاری رشته‌ی انسان شناسی در ایران مصروف کرد و بعد از او در راه او عده ای به کار پرداختند.



[1] . فولکلور (به انگلیسی: Folklore) یا باور عامیانه را می‌توان مجموعه‌ای شامل افسانه‌ها، داستان‌ها، موسیقی، تاریخ شفاهی، ضرب‌المثل‌ها، هزلیات، باورهای عامه، رسوم دانست.فولکلور از دو کلمه انگلیسی فولک به معنی توده و لور به معنی دانش تشکیل شده است

[2] .  اَوسانه (صورت گویشی افسانه) نگارش مهر ۱۳۱۰ رساله‌ای مختصر حاوی اشعار و ترانه‌های فولکوریک و عامیانه گردآوردهٔ صادق هدایت است.

[3] . هجا، بخش