شعر سنتی فارسی، عبارت از موضوعات ذهنی و کلی، با صناعاتِ ادبی از پیشن آماده و معلوم، در قالب معین و محدود بود. در این گونه شعر، به طور عموم، زمان تاریخی و تقویمی وجود نداشت، لذا کارکرد آن به سبب کلی گرایی همواره همه زمانه و ذهنی بود.
شعر سنتی بازتاب دهنده زندگی واقعی نبود، نتیجه استحاله زندگی در ذهن بود، لذا نیازی به کلمات واقعی نداشت.
نزدیک به یک قرن پیشی، در جریان جنبشی تجددطلبانه در ایران - که نتیجه گسترش روابط تجاری و فرهنگی ایران با غرب بود - در کنار دگرگونیهای اجتماعی، شعر نیز متحول شد، از کلیگوییهای کلیشهای و ذهنی درآمد، و به گونهای بازتاب دهنده زندگی شد.
پیشگامان تحول شعر در ایران از مبارزان سیاسی آن سالها بودند. آنان دستکم با یکی از زبانهای فرانسه، روسی، و یا ترکی آشنایی کافی داشتند.