خزان عمرش را
آهسته میپیمود مرد
نفساش گام مرگ بر برگ
آرزویش هم آخرین برگ
رختش آویخت
چون برگ
بر تن عور درخت
آخرین نفسش را گفت بدرود
سایهاش ماند
او رفت!