پهنه هستی را ما دو تایی می رویم تا
انتها

برروی سر، بیداد و دوران  سرکشی بی انتها

شمع شوی  شعله شوی 
به عرشیا

 در پی آن مه و رویت شهرها کاشانه ها

بیا ای رویای بی حاصل  بیا

ای تکسوار مقصد حاصل بیا

  نیستی
در وجودم تا به تو چنگی زنم

 بودم وهستم وخواهم ماند

 بی کس  و
تنها